ماجرای آزمایش محرمانه فلادلفیا یکی از عجیب ترین ماجراهایی است که از دوران جنگ جهانی دوم تا به امروز بر ذهن همگان باقی مانده است. ماجرایی که بیشتر از اینکه به واقعیت شبیه باشد به یک داستان علمی تخیلی شباهت دارد. برای اطلاعات بیشتر از آزمایش فوق محرمانه ارتش آمریکا تا پایان مطلب با های فن تک همراه باشید.
آزمایش فلادلفیا که به " پروژه رنگین کمان" هم معروف است، طرفداران زیادی رد آمریکا دارد. آنها معتقدند که چون آلبرت انیشتین در خلال جنگ جهانی دوم برای ارتش آمریکا کار می کرده، در زمانی که ارتش ایالات متحده از زیردریایی یوبوت آلمان نازی شکست سنگینی خورده و تلفات زیادی داده بود با ارائه « نظریه میدان واحد» در تلاش بود تا از بروز خسارات سنگین تر آینده جلوگیری کند.
وقتی ناوشکن الدریچ غیب شد
در تاریخ 28 اکتبر سال 1943، در زمانی که بسیاری از کشورها از جمله آمریکا درگیر جنگ با آلمان نازی بودند، در پایگاه نیروی دریایی آمریکا واقع در فیلادلفیا حادثه ای رخ داد که تا حال حاضر نیز درباره ی آن صحبت می شود. برنامه ریزی شده بود که این آزمایش به صورت فوق محرمانه برای همیشه از مردم مخفی بماند. اما تصادفا در روز انجام آزمایش، بازرگانی در کشتی نزدیک ناوشکن حضور داشت و شاهد همه ی ماجرا از نزدیک بود. اتفاق رخ داده آن روز نیز توسط همین بازرگان سالها بعد منتشر شد. او از نزدیک دید که کشتی ناوشکن با تمام سرنشینان بعد از جدا شدن از لنگرگاه فیلادلفیا با تمام سرنشینان خود ناپدید شده سپس در بندر ویرجینیا ظاهر شده و دوباره به پایگاه اصلی خویش در فیلادلفیا برگشت در حالیکه تمام سر نشینان کشتی تبدیل به ذرات مولکولی شده بودند که در بدنه کشتی فرو رفتند.
این آزمایش خیلی مرموز تاثیرات شدیدی روی بدن ملوانان کشتی داشته که شامل آب شدن بدن آنها که به کشتی چسبیده بود، تعدادی از آنها نیز در زمان ظاهر شدن دوباره کشتی دیوانه، سوخته یا دچار اختلالات ذهنی و روان پریشی شده بودند. بعد از این حادثه اولین چیزی که در عرشه کشتی به چشم می خورد وجود دو ملوانی بودند که در آن فرو رفتند و در مراحل آخر زندگی بودند. از میان آنها تنها دو ملوان سالم بودند و بقیه نیز ناپدید شدند. نیروی دریای وقتی با این صحنه مواجه شد، همه مدارک و اسناد این آزمایش را نابود واز افرادی که در انجام این عملیات نقش داشتند تعهد عدم افشای اسرار نظامی گرفت. از آن به بعد نیز هیچ صحبتی از این عملیات زده نشد. ارتش آمریکا حتی برای پاک سازی از اثرات این اتفاق، ذهن سرنشینان باقی ماند را شست و شوی مغزی داد تا مطمن شود هیچ تهدیدی دیگر برای آنها ندارند.
تمام این ماجرا نظریه طرفداران آزمایش فوق محرمانه فیلادلفیا بوده که مطرح کردند.
اما حقیقت ماجرا چه بود؟
آیا نیروی دریایی ارتش آمریکا موفق به نامرئی کردن یک کشتی جنگی شده بودند؟ آیا نظریه انیشتن را در عالم واقعیت مورد آزمایش قرار داده اند؟ و مهمتر از همه، چطور با وجود انجام پروژه های وحشتناک علمی، اسناد علمی آن هیچ گاه منتشر نشد؟
به تابستان سال ۱۹۴۳ بر می گردیم، دو سال از درگیری آمریکا در جنگ جهانی دوم می گذرد و جنگ دریایی شدیدی میان ناوشکنهای آمریکایی و زیردریاییهای یوبوت نازیها جریان داشت. در این شرایط، به کشتیسازی نیروی دریایی واقع در فیلادلفیا، سفارش ساخت یک ناوشکن جدید بهنام یواساس الدریج (دیای-۱۷۳) داده شد. این ناوشکن طبق برنامه ریزی های انجام شده، به چندین ژنراتور قوی تجهیز شده بود که بخشی از مأموریت کاملا محرمانه در ارتباط با «نبرد آتلانتیک» بود
بر اساس شایعات تصور می کردند که این ژنراتورها برای تأمین نیروی میدان مغناطیسی لازم جهت نامرئی کردن الدریچ از رادار دشمن به کاررفته است. اما بر اساس مطالبی که در ابتدای مقاله توضیح داده شد، زمانی که این ناوشکن به آب انداخته می شود، یک آزمایش فوق محرمانه در آن روز و با تمام سرنشینان روی آن صورت گرفت.
عملیاتی که حالا، با گذشت ۷۷ سال از آن و با وجود نبود شواهد فیزیکی یا مدارکی که واقعیت داشتن آن را برای ما ثابت کند، همچنان ذهن همه را به خود مشغول کرده است. برای فهمیدن واقعیتهای آزمایش فیلادلفیا ابتدا باید در مورد کسانی که اسرار آن را فاش کرده بودند، واکنشهای دولت و نیروی دریایی ارتش آمریکا و علاوه بر آن، سرنشینان باقی مانده ناوشکن الدریچ جست و جو کنیم.
کارلوس میگوئل آلنده، شاهد ماجرا
همه اطلاعاتی که در مورد آزمایش فیلادلفیا و ناوشکن الدریج میدانیم، از تصورات ذهنی مردی بسیار جالب به نام کارل ام. آلن با نام مستعار کارلوس میگوئل آلنده، همان بازرگانی که در ابتدای ماجرا گفتیم شاهد ماجرا بوده، تراوش کرده است. آلنده در سال ۱۹۵۶ نخستین نامه از۵۰ نامه ای که برای نویسنده و منجم مبتدی، موریس کی. جیساپ فرستاد. جیساپ یک سال قبل کتابی بهنام پروندهای برای بشقاب پرنده منتشر کرده بود. آلنده در نامههایش به جیساپ راجع به جدی نگرفتن نظریهی میدان واحد با لحن شدیدی صحبت کرد. اما جیساپ گفت، نامهی آلنده با چند مداد نوشته شده و پر از خطخوردگی بود. به غیر از این، در وسط جملات از کلمات با حروف بزرگ استفاده کرده بود و اشتباهات زیادی نیز در استفاده از علائم نگارشی (بهصورت تصادفی) داشت و زیر بعضی از جملات خود را با رنگهای مختلف خط کشیده بود.
آلنده ادعا کرد که این نظریه را به طور مستقیم از انیشتین آموخته است. نظریهی میدان واحد هیچوقت نه توسط انیشتین و نه هیچ دانشمند فیزیکدان دیگری مطرح نشده، تنها یک طرحی بود که سعی داشت نیروهای الکترومغناطیسی و گرانش را در یک نقطه واحد ترکیب کند. آلنده برای اثبات این نظریهی میدان واحد، گزارشی از آن چیزی که شاهد آن بود برای جیساپ فرستاد. بنابراین، این اولین باری بود که مستقیما به آزمایش فیلادلفیا در جایی اشاره میشد. ولی بعد از گذشت ۱۳ سال از این ماجرا، هیچ شاهد دیگری از سرنشینان الدریچ یا سرنشینان کشتی های دیگر صحبتی نکردند.
جیساپ می خواست تحقیقات بیشتری در مورد صحبت های آلنده انجام دهد؛ ولی بخاطر اینکه نویسنده این نامهی مرموز نتوانست مدارک کافی دراختیار او قرار دهد کاملا ناامید شد. او تصمیم گرفت تحقیقات را کاملا کنار بگذارد که همان زمان دو افسر از اداره تحقیقات نیروی دریایی آمریکا با او تماس گرفته بودند. بر اساس اسناد موجود از بخش بایگانیهای اداره تحقیقات نیروی دریایی، این افسران در پاسخ به بسته عجیبی که دریافت کرده اند، به جیساپ مراجعه کرده بودند. در این بسته نسخهای از کتاب پرونده بشقاب پرنده با حاشیهنویسیهای عجیب و غریب به چشم می خورد که در آن از فرضیه ارتباط نظریهی میدان واحد و موجودات فضایی صحبت شده بود.
برنامه این بود که این یادداشتها و حاشیهنویسیهای طوری به نظر برسد که ۳ نویسنده که یکی از آنها موجود فضایی است، آن را نوشتند. اما جیساپ فورا دست خط آلنده را شناخت و به مأمورین تحقیق گفت این کار کسی جز کارلوس آلنده نیست. به دلیلی که هنوز معلوم نیست، افسران اداره تحقیقات نیروی دریایی، با همکاری یکی از انتشارات ارتش در تگزاس تعداد ۱۲۷ نسخه از این کتاب را چاپ کردند. این کتاب بعدها به «نسخهی وارو» معروف گردید.
جیساپ سرنوشت غمانگیزی داشت. او در سال ۱۹۵۹ دچار یک سانحهی شدید رانندگی شد. که متاسفانه خودش بهشدت مجروح و همسرش کشته شد. جیساپ بعدا ازاین حادثه غم انگیز، خودکشی کرد. اما کارلوس آلنده تا سال ۱۹۹۴ زنده بود.
واقعیت ماجرای فیلادلفیا
تا سالیان بعد تنها شاهد عینی ماجرای آزمایش فیلادلفیا کارلوس آلنده بود. او گفت که در زمان انجام این آزمایش، روی عرشه کشتی اساس اندرو فیوروثِت که در پایگاه نیروی دریایی فیلادلفیا لنگر انداخته بود حضور داشته و به صحنه اشراف کامل داشت.
بعد از مدتی، زمانی که فیلم علمی تخیلی «آزمایش فیلادلفیا» در سال ۱۹۸۴ اکران شد، فردی به نام آل بیلِک ادعا کرد که در این آزمایش فوق محرمانه حضورداشته است؛اما به دلیل اینکه پس از آزمایش، شستشوی مغزی شده چیزی را به خاطرش نمی آورد؛ اما حالا با دیدن این فیلم سینمایی دوباره خاطرات به خاطر آورده است. با وجود صحبت های کارلوس و بیلِک، اظهارات نفر سوم کاملا آزمایش فیلادلفیا در تابستان ۱۹۴۳ را روشن میکند.
ژاک اف. والی، اخترفیزیکدانی است که در سال ۱۹۹۴، مقالهای با عنوان «آناتومی یک داستان جعلی» منتشر کرد. والی قبلا از خوانندگان مقاله خواست در صورت داشتن هرگونه اطلاعات در مورد آزمایش فیلادلفیا با او تماس بگیرند. اینجا بود که او یک نامهای از شخصی بهنام ادوارد داژِن دریافت کرد. داژن در سالهای ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۳ در نیروی دریایی آمریکا خدمت کرده بود. او در ناو جنگی یواساس انگسترام خدمت کرده بود که در تابستان ۱۹۴۳ در پایگاه نیروی فیلادلفیا یعنی محل انجام آزمایش مرموز در لنگرگاه حضور داشته است. داژن یک تکنسین فنی بود و از تجهیزاتی که در کشتی های جنگی انگسترام و الدریج نصب بودند به خوبی اطلاع داشت.
داژن به والی گفت که تجهیزاتی که در این ناوها نصب بودند، از نوع موتورهای دور نوردی نبودند که پرفسورانیشتین یا موجودات فضایی طراحی کرده باشند؛ بلکه تجهیزاتی بودند که به کشتیها این امکان را می داد با استفاده از روشی بهنام «مغناطیسزدایی» ردپای مغناطیسی خود را ناپدید کنند. کابلهای قطوری هم که به دور ناوشکن ها پیچیده شده بود که از طرف دیگر به ولتاژهای قوی متصل بودند. این کشتی مغناطیسزداییشده، از دید اژدرهای مغناطیسی زیردریاییهای یوبوت نازیها ناپدید می شدند. زیرا نازیها در نبرد نبردهای دریایی از روش مین مغناطیسی استفاده میکردند که به بدنه کشتی ها می چسبید و منفجر می کرد. ولی حلقهی کابل برق که دور کشتی پیچیده شده بود، میتوانست کشتی را از دید مینهای مغناطیسی مخفی کند. روشی که کشتیهای نیروی دریایی انگلستان نیز از آن استفاده می کردند.
ولی آخرین دلیل بر رد ادعاهای آلنده؛ روزنامه فیلادلفیا اینکوایرر در سال ۱۹۹۹ بود که با انتشار گزارشی از گردهمایی ملوانان ناوشکن الدریچ در آتلانتیکسیتی به این ماجرا خاتمه داد. ملوانان گفتند که این کشتی هیچوقت در فیلادلفیا لنگر نیانداخته بود و در تاریخی که تصور شده ناپدید گردیده، در بروکلین بوده است. گزارشهای روزانه این کشتی می تواند این ادعاها را تأیید میکند.
آخرین خبری که از سرنوشت کشتی الدریچ داریم این است که نیروی دریایی آمریکا این ناوشکن را در سال ۱۹۵۱ به یونان فرستادو در آنجا به اچاس لئون تغییر نام پیدا کرد و در مانورهای مشترک در حین جنگ سرد مورد استفاده قرار گرفت. در آخر، الدریچ در سال ۱۹۹۰ از رده خارج شده و بهصورت آهن قراضه فروخته گردید.